• وبلاگ : حرفاي اضافه
  • يادداشت : تابستون
  • نظرات : 1 خصوصي ، 55 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      >
     
    منم لينك كن.....محض تنوع....

    سلام!!

    خوبي؟!!

    لينكم كني خوشحال مي شم!!

    سلام شجي !

    من به تو نظر مي دم ولي تو نمي دي !

    من تو رو لينك مي كنم ولي تو نمي كني .

    اين رسم رفاقته رفيق قديمي ؟

    اين يه دوستت منو كشته !!!!
    پاسخ

    ماييم ديگه !
    !!!
    + عبدو 

    سلام!!

    من اومدم!!!

    قراره آپ كنم!!!!!!!!!!!

    يه ذره از خالت ياد بگيره دم ديقه آپ مي کنه ولي تو سال به سال هم سر نمي زني!

    پاسخ

    موافقم !

    راستي من با نازنين ها دوست شدم!

    دقيقا چه نسبتي با هم دارين؟

    پاسخ

    دوستان جديدت مبارک ! دختر خاله ايم !
    آخه چرا هي مياي و مي ري؟
    پاسخ

    برو بابا !

    اول به سمت چپ که محل عبور ماشينهاست نگاه مي کنيم
    بعد به سمت راست که محل عبور موتورهاست نگاه مي کنيم
    بعد به سمت بالا نگاه مي کنيم که محل سقوط هواپيماست
    سپس با روحي آرام و قلبي مطمئن پا به خيابان مي گذاريم

    پدر براي اولين بار ديد كه دخترش به جاي اينكه سه ساعت با تلفن حرف بزنه بعد از يك نيم ساعت حرف زدن تلفن رو قطع كرد.
    پدر پرسيد: كي بود؟
    دختر گفت: شماره رو عوضي گرفته بود.

    غضنفر به قسمت شفاهي امتحان پايه يكش ميرسه.. ساعت سه نيمه شبه شما در كاميونت هستي شاگردتم كنارت خوابه برف هم شديدا داره ميباره جاده يكطرفس اينورت دره اونورتم كوههه... كاميون ديگه از روبروت با سرعت داره مياد طرفت اولين كاري كه بايد بكنيد چيه. غضنفر ميگه فوري شاگردمو بيدار ميكنم... براي اينكه فكر نكنم اونهم تا حالا تو عمرش همچين تصادفي رو ديده باشه...

    پسرک دوان دوان به خانه آمد و به مادرش گفت:
    مامان پنجاه تومن بهم بده تا به يه مرد فقير بدم.
    مادر پنجاه تومان به پسرک داد و پرسيد:حالا اون مرد فقير کجاست؟
    پسرک پاسخ داد: سرکوچه است. داره بستني مي فروشه.

    يارو تو مسابقات رالي سراسري شرکت ميکنه .... توي راه مسافر مي زنه
     <      1   2   3   4      >